سرگیجه

فرض کن امروز دوشنبه نباشد. که آنکه روبروت نشسته تنها سایه ای ست که خود به خود محو خواهد شد با نور. که هرگز نبوده کسی . به خیابان برو . و سلام بده به سایه ی درختها . و به آفتاب زردی که می تابد با امید بر سطل های زباله. به آدمها. و لبخند بزن به خودت، و لبخند بزن در کافه به اولین زن ممکن به اندازه ی یک هم آغوشی. و فکر کن که امروز دوشنبه نیست. که هفته هنوز آغاز نشده. که آغاز نمی شود هرگز.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

کلمه

نامه: 1